عشق

ساخت وبلاگ
نسرین دختر مهری خانم همسایه‌مان، چندسالی را به دنبال شوهر بود. دختری با روحیه‌ی بی‌قرار و چشمانی معصوم. یکروز با اشتیاق در راهرو میگفت باید شما را با فلانی آشنا کنم نمیدانی چه آقاست... و یک روز بی سلام و خداحافظی یکطوری که چشمانِ پف کرده اش را نبینیم از کنار ما میدوید بیرون. چندوقت بعد هم با لحنی طلبکارانه میگفت «با فلانی کات کرده!» و تا ما را تعجب زده میدید ادامه میداد: «نمیدانم چرا بخت من اینطور شده! طرف حاضر نمیشود به خاطر من یک سیگار کوفتی را بگذارد میدانی!!!...
ما را در سایت میدانی!!! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : my-dreams-d بازدید : 66 تاريخ : جمعه 13 فروردين 1400 ساعت: 12:51